شمال
سلام محمدرضا 14-15 خرداد با خاله هاش(منم بودم)رفتن شمال خیلی به هممون خوش گذشت جاتون خالی ...
نویسنده :
مامان مریم
11:20
محمد رضا داداش شده
سلام الآن که دارم میبینم بیش از یه ساله که نیومد به این وبلاگ توی این یه سال خبرای زیادی دارم. پسر خاله محمدرضا، ماهان 3خرداد91 به دنیا اومد. محمدرضا روز 6 فروردین 92 ساعت 10صبح خواهردار شد اسم خواهرش هم الینا هستش. ...
نویسنده :
مامان مریم
12:37
چند عکس از الینا
محمدرضا جان در جشن غنچه ها
ا مروز 30 شهریور روز جشن غنچه هایی است که به پیش دبستانی میرن.امروز صبح زود هم محمدرضا جون همراه مامانش خونه ما اومد.چون مدرسه محمدرضا نزدیک خونه ما هست.خاله من(مامان محمدرضا)گل پسرش رو گذاشت خونه ما و خودش رفت سرکار.ساعت 8:30صبح محمدرضا با سمانه(دختر خاله) رفتند مدرسه. محمدرضا جان اشاءالله که هر ساله موفق باشی. ...
نویسنده :
مامان مریم
12:19
مهمانی پنجشنبه
سلام به همه دوستان، ببخشید که چند وقت بود چیزی ننوشته بودم. ما دیشب خونه خاله جون عذرا دعوت بودیم.خیلی به محمد رضا خوش گذشت.چون علیرضا اینا هم از اراک اومده بودند و همه بچه ها از خوشحالی داشتند پرواز میکردند. خلاصه اینکه خیلی با هم بازی کردندوتا اینکه هممون وقتی می خواستیم بریم خونه هامون محمد رضا قلمبه قلمبه اشک می ریخت من هم می خواهم برم خونه آقاجون.مامانشم اجازه داد.اما محمد رضا گیر داده بود که تو و بابا هم بیایید اونجا.خاله ی منم حرفی نداشت که بره اونجا ولی اصل کار اینکه شوهر خاله ام سختشون بود که بره اونجا. محمد رضاهم همش میگفت:دلم تنگه برا بابام. آخرش هم نفهمیدم چی شد اما هرچی بود اینکه محمد رضا با خوشحالی داشت میرفت خونه آقاجون. ...
نویسنده :
مامان مریم
17:54