محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

بهارانه

مهمانی پنجشنبه

1390/5/28 17:54
نویسنده : مامان مریم
462 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان، ببخشید که چند وقت بود چیزی ننوشته بودم.

ما دیشب خونه خاله جون عذرا دعوت بودیم.خیلی به محمد رضا خوش گذشت.چون علیرضا اینا هم از اراک اومده بودندniniweblog.comو همه بچه ها از خوشحالی داشتند پرواز میکردند.niniweblog.comخلاصه اینکه خیلی با هم بازی کردندوتا اینکه هممون وقتی می خواستیم بریم خونه هامون محمد رضا قلمبه قلمبه اشک می ریختniniweblog.comمن هم می خواهم برم خونه آقاجون.مامانشم اجازه داد.اما محمد رضا گیر داده بود که تو و بابا هم بیایید اونجا.خاله ی منم حرفی نداشت که بره اونجا ولی اصل کار اینکه شوهر خاله ام سختشون بود که بره اونجا. محمد رضاهم همش میگفت:دلم تنگه برا بابام.

آخرش هم نفهمیدم چی شد اما هرچی بود اینکه محمد رضا با خوشحالی داشت میرفت خونه آقاجون.niniweblog.com

 

تا دیداری دیگر خدا حافظبای بای

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهارانه می باشد